ترنم جانترنم جان، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 12 روز سن داره

❤براي قشنگترين زمزمه هستي؛ترنم❤

مرا ببخش...

فرشته  نازم! مرا ببخش وقتي كه صبحها چشمايت را باز مي كني و من را كنارت نمي بيني؛ بهانه ام را مي گيري و گريه مي كني مادر به فداي ستاره هاي پاك چشمهايت...  مرا ببخش به خاطر اين كه 8 ساعت از آغوش من دوري و فقط تلفني صداي همديگر را مي شنويم... مرا ببخش كه بعضي از وقتها تو در خواب نازي و من صبح زود بدخوابت مي كنم و به خانه ي مامان جون مي برمت... مرا ببخش كه بعضي از شبها خوابت نمي آيد ولي وقتي چشمهاي خسته مرا مي بيني چشمهايت را مي بندي و به زور مي خوابي... مرا ببخش كه بعضي روزها كه خيلي خسته ام و حوصله ندارم سرت داد مي زنم و فكر مي كنم كه نبايد بچگي كني ولي بلافاصله با نگاه معصومت&...
4 مرداد 1391

لاك زدن ناخنت براي اولين بار

28/2/91 وقتي مثل فرشته هاي ناز در خواب بودي ناخن هاي دست و پايت را گرفتم و ناخن هاي پايت را لاك زدم تا ببينم وقتي بيدار مي شوي چه عكس العملي نشان مي دهي! و از ترس اين كه مبادا انگشتهاي دستت را در دهانت كني بي خيال ناخن هاي دستت شدم. فرشته ناز من! مثل هميشه چشمهايت را باز كردي و مرا صدا زدي و به من گفتي:« ايام» گفتم:« سلام گل قشنگم».بوسيدمت و در آغوش گرفتمت. گفتم:« ماماني ناخن هاي پايت را ديدي؟» به ناخنهايت نگاه گردي و گفتي:«اُ...» و برايت توضيح دادم وقتي خواب بودي ناخنهايت را لاك زدم. ناخنهاي دستت را هم نشان دادي و گفتي:« ناخن دات» و گفتم:« ماماني نمي شه ناخن دستت ...
4 مرداد 1391

كوتاهي موهايت براي اولين بار در آرايشگاه عروسك

نازنينم! ديروز (24/4/91) براي اولين بار تصميم گرفتم به آرايشگاه ببرمت و موهايت را كوتاه كنم، تا به حال خودم چتري هايت و چند سانت از موهاي سرت را كوتاه كرده بودم. برايت توضيح دادم كه مي خواهيم برويم آرايشگاه خاله مداد( خاله ندا) تا موهايت را قيچي كند و تو هم با رضايت كامل گفتي :«بيم مامان» اصلاً فكرش را نمي كردم آين قدر همكاري كني فقط وقتي برايت پيش بند بست كمي با بغض به من نگاه كردي و با پاشيدن آب روي سرت آرام شدي. و مي گفتي:« داره بارون مياد» روي صندلي كم كم چشمهايت را بستي و خوابت گرفته بود و خاله ندا هم مدام تو را مي بوسيد و قربون صدقه ات مي رفت. چون زمينه اش را از قبل داشتي و خودم هم موهايت را كوتاه كر...
4 مرداد 1391
1